اما برای زنان و مردان ایل قشقایی و بختیاری این روزها خوشتر است. کوچی دیگر آغاز شده است؛ سفری دیگر به آن سوی دامنههای زاگرس. زن ایل، آینه به دست نگاهی به هلال ماه نو و پس از آن در آب می اندازد. به فال روشنایی و نیکی در روزهای کوچ. کسی نمیداند از کی. اما ایل، آب و آینه و آفتاب را بسیار دوست میدارد. گاه روزها و روزها گام
بر میدارند بر پهنه دشت و صحرا تا به آب برسند. تشنگی را تاب تحمل نیست. نه برای ایل و نه برای گوسفندها، بزها و چهارپایان؛ البته این آخریها کارشان سنگینتر است در کوچ. تازه زاد و ولد هم هست. اما حرکت متوقف نمیشود. پیش به سوی آفتاب.
براساس دیدگاه کارشناسان شهری جوامع به 3 بخش شهری، روستایی و عشایری تقسیم می شوند که در یک اقلیم جغرافیایی و تحتنظر یک حکومت مرکزی میتوانند به زندگی خود ادامه دهند. بعضی از این اقلیمها تنها میزبان یکی از این جوامع است و بعضی دیگر 2 جامعه را در خود جای داده است.
کمتر پیش آمده کشوری آمیخته از هر سه جامعه شهری، روستایی و عشایری باشد، اما ایران از معدود کشورهایی است که از این نعمت بر خوردار است. برای مثال کشوری مثل سریلانکا که بافت غالب آن روستایی است، سالانه میلیونها گردشگر را برای دیدن مراسم گوناگون کاشت و برداشت محصولات کشاورزی به سوی مزارع بزرگ برنج و... خود میکشاند. در صورتی که کشور ما بهدلیل برخورداری از هر سه جامعه شهری، روستایی و عشایری توانایی بسیار بالاتری در جذب گردشگر داخلی و خارجی دارد. اما پیمودن این جادهها برای دیدن جاذبههایشان هنوز برای گردشگر ایرانی دشوار است، چه رسد به گردشگران خارجی.
کوچ بهاره عشایر قشقایی و بختیاری چندی پیش آغاز شده است. مسیر برای قشقاییها، گچساران است، بویراحمد و سمیرم. برخی از اطراف بهبهان به دهدشت و سرفاریاب میروند و پاتاوه و سمیرم و برخی دیگر از اطراف رودخانه مارون به لیک و تنگ ماغر و داخر و بعد کوهسیاه و سفید و در نمک و دشمیرک کوچ میکنند. یک گروه هم از اطراف دوگنبدان میآیند و راه باشت و بابامیلان و دشتروم و یاسوج و سیسخت را می کوبندتا برسند به سمیرم.
در این فصل از سال از استانهای کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و خوزستان هزاران خانوار کوچ میکنند؛درونکوچ و برونکوچ. با زنان سواری که فرزند به گرده بستهاند و از صبح تا شام کار میکنند. زنان شیر میدوشند، کشک میسایند، گله به چرا میبرند، فرش، گلیم، جاجیم و... میبافند در اوقات بیکاری، بچهداری، پخت و پز، نخریسی و هزار کار دیگر نیز برعهده دارند؛ آن هم در دشتی که آشپزخانه ندارد و شیری پر آب و برقی و حمامی.
مردان هم چوپانی میکنند، نی میزنند و صد کار دیگر. زنانشان میگویند کارشان سخت است. برای همین است که وقتی به چادر میآیند پذیرایی شان میکنند و با بچه زیر بغل کنار تنور مینشینند برای پخت نان شب و هر کاری دیگر تا مردانشان استراحتی کرده باشند.
یک کارشناس گردشگری میگوید: « از نظر گردشگری، هر سه جامعه شهری، روستایی و عشایر ویژگی خود را دارند. اما جامعه عشایری به این دلیل برای کشور ما با اهمیت است که در بیشتر کشورهای اروپایی جامعه عشایری وجود ندارد و فرصت گردشگری عشایری تنها برای کشورهایی میسر است که جامعه سوم را دارند. از آنجا که زندگی عشایری در بسیاری از کشورها از بین رفته است، این موضوع کنجکاوی بسیاری از گردشگران را جلب میکند تا با این نوع زندگی آشنا شوند.
موضوع دیگر اینکه عشایر ایران به همراه افغانستان، تاجیکستان، چین، شمالغربی آفریقا و کوههای کلیمانجارو، از عشایری هستند که کوچ عمودی (از کوه به دشت و برعکس) دارند و همین دست و پنجه نرم کردن با طبیعت متفاوت، شیوه خاصی از سبک زندگی را برایشان پدید آورده که منحصربهفرد و در نوع خود مترقی و شگفتانگیز و برای گردشگران دارای جاذبه است.»
زندگی عشایر با طبیعت آمیخته است. آنها به سادگی، اجداد و شبکه عشایری خود، از ایل و طایفه و تیره گرفته تا اولاد و خانوار خود را میشناسند. در جامعه عشایری دامها اسم دارند. در میان آنها بدهکاری نشانه فقر نیست، بلکه شاخصه رونق زندگی است. قوانین نانوشتهای دارند که کمتر کسی از آنها تخطی میکند. مرگ در جنگ برایشان افتخار است و ساختار اجتماعیشان گونهای از هرم قدرت را نمایش میدهد. چادر زدن آنها از شیوه خاصی تبعیت میکند.
طرح قالی و حتی دار قالیشان با نوع دار قالی در جامعه روستایی فرق دارد. موسیقیشان برای خود دنیایی است و عقایدشان در هر قدمی که برمیدارند یا هر سخنی که بر زبان میرانند، نمایان است. در هنگام کوچ و در وقت اسکان و در مناطق گرمسیر و سردسیر، شیوههایی ویژه برای ادامه حیات در پیش میگیرند.
آنان خواص گیاهان دارویی را به همان نسبت میشناسند که وضعیت آب و هوا را در چند روز آینده پیشبینی میکنند. گزاف نیست اگر بگوییم اروپاییان برای خوردن یک نان و ماست در چادر عشایر و نشستن روی گلیم دستبافت قرمز رنگ و در کنار بره تازه متولد شده که بر سرش دستی بکشند، حاضرند صدها دلار بپردازند. همه این ویژگیها چنان جذاب است که میتوان سالانه هزاران گردشگر را به این سوی ایران کشاند.
و اکنون خواندن این خبر از خبر گزاری میراث فرهنگی و گردشگری که شاید بتواند بدون هیچ حرف اضافهای کلام پایانی این نوشتار باشد:
رکود چشمگیر تورهای داخلی و استقبال گردشگران داخلی از تورهای خروجی
افزایش چشمگیر قیمت هتلها، حملونقل و پذیرایی در بعضی روز های خاص، گرانی تورهای گردشگری را در پی دارد.
مجتبی تهرانی، مدیر یک آژانس مسافرتی با بیان این مطلب میگوید: « با توجه به قیمت یک شب اقامت در یک هتل 5 ستاره در شمال ایران، جزیره کیش یا شیراز در بعضی از فصلهای سال و با احتساب هزینه حملونقل، گشت و راهنما که خدمات پایه تور محسوب میشوند، قیمت یک تور یک هفتهای به مقاصد یادشده مبلغ قابل توجهی خواهد بود. این در حالی است که با مبالغ بسیار کمتری میتوان به کشورهایی مانند ترکیه، مالزی، امارات و چند کشور همسایه دیگر سفر کرد و حتی از امکانات اقامتی و پذیرایی با کیفیتتری
بهرهمند شد.»